سومین برد در کاپ آسیا/ صعود بسکتبال زنان به نیمه نهایی به عنوان صدرنشین قتل مادر به دست پسر در خرم‌دره/ دستگیری قاتل در کمتر از ۲۴ ساعتعکس تزئینی است وقوع زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۴.۷ ریشتر در منطقه امیریه شاهرود سه الهلالی در فهرست النصر! فواید یک میوه خوش طعم تابستانی / از بهبود بینایی تا کاهش التهاب حریق در مجتمع مسکونی ۶۰ واحدی در پاسدار گمنام/ سه خودرو در آتش سوخت آتش‌سوزی یک کارگاه مبل‌سازی در کرج مهار شد آخرین جزئیات از انفجار در قم و وضعیت مصدومان زلزله‌ای به بزرگی ۶.۹ ریشتر استان مالوکو اندونزی را لرزاند نقل و انتقالات لیگ بیست و پنجم / آرش رضاوند دو ساله به سپاهان پیوست قهرمان جام جهانی دیگر به سپاهان برنمی‌گردد تصاویر / صفحه نخست روزنامه‌های صبح دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ چلسی با غلبه بر پاری‌سن‌ژرمن قهرمان جام‌جهانی باشگاه‌ها شد اهدای مدال فینال جام جهانی باشگاه‌ها به علیرضا فغانی توسط ترامپ + فیلم پایان داستان جذاب لبران و لیکرز/ پادشاه رفتنی شد

پنهانکاری همسر جوان و رفیق بازی او، شوهرش را وادار به درخواست طلاق کرد

منشی دادگاه زوج جوان را به داخل فرا خواند. دختر و پسری کم سن و سال بودند و به سختی می‌شد باور کرد در این سن که خیلی از جوانان هنوز به ازدواج هم فکر نکرده‌اند این دو به آخر زندگی مشترک رسیده باشند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۱ - ۲۵ دی ۱۳۹۸ - 2020 January 15
کد خبر: ۳۳۵۶۵

به گزارش راهبرد معاصر؛ پسر جوان بی‌معطلی شروع به شرح ماجرای آشنایی و ازدواجش با غزل کرد و به قاضی گفت: من اهداف بلندی داشتم و فقط در فکر درس و تحصیل بودم به همین خاطر به دختران اطرافم بی‌توجه بودم اما در میان کسانی که تمایل داشتند با من دوست شوند از غزل خوشم آمد. او را بارها در کتابخانه دانشگاه دیده بودم و چند بار هم برای کمک خواستن در درس به سراغم آمده بود به همین خاطر کم کم به او علاقه‌مند شدم اما دوستی داشت که از همان لحظه اول احساس خوبی به او نداشتم چرا که اهل روابط آزاد و دوستی با بقیه پسرها بود می‌ترسیدم رفتارش روی غزل هم تأثیر بگذارد. وقتی با غزل ازدواج کردم از او خواستم رابطه‌اش را با آن دختر قطع کند اما حرف‌هایم را جدی نگرفت و حالا ما اینجا هستیم...


غزل دستش را به نشانه اعتراض بالا آورد و گفت: آقای قاضی کمک کردن و ارتباط داشتن با دوست قدیمی مگر جرم است؟!


امیر با نگاهی به قاضی گفت: ارتباط با دوستی که همه‌اش تو را درگیر افکار خیالی کند و به تو آموزش بدهد که دروغ بگویی و حقیقت را به من نگویی و پنهان کاری کنی جرم است.


جناب قاضی از اول قرار بر این بود که هیچ کدام دروغ نگوییم و چیزی را پنهان نکنیم اما غزل مدام به من دروغ می‌گوید و پنهان کاری می‌کند. به‌عنوان مثال به بهانه رفتن به کلاس زبان با دوستش به کافه می‌رود و وقتی من می‌پرسم چرا دروغ می‌گویی مرا مقصر معرفی می‌کند و می‌گوید خودت باعث می‌شوی من دروغ بگویم.


من به‌خاطر همسرم حتی بورسیه تحصیلی‌ام را رها کردم چون او را دوست داشتم ولی غزل به‌خاطر من حاضر نیست از دوستش بگذرد.غزل هم با لحنی تند گفت: چون تو خوشت نمی‌آید من نمی‌توانم دوستانم را کنار بگذارم.


امیر با ناراحتی ادامه داد: من همسرم و زندگی مشترکمان را دوست دارم اما با این شیوه آینده خوبی نمی‌بینم چون من از دروغ متنفرم و غزل نیز پنهان کاری و دروغ برایش عادت شده و متأسفانه تحت تأثیر دوستش زندگی ما را تباه کرده است.

منبع: ایران

ارسال نظر